ز) در ارتباط با مفاد صلح نامه امام حسن ع با معاویه بن ابوسفیان
صلح نامه میان امام حسن ع و معاویه که مربوط به سال 41 هجری است دارای مقدمه و شروطی است که از جمله آنها آنچه است که به ماده دوم و موضوع جانشینی پس از معاویه بر میگردد که مضمونهای چندی برایش ذکر شده است و این امری است که مقرر است ان شاءالله برای رسیدن به این نکته که کدام قول آنهم برابر منابع و شواهد تاریخی مربوطه میتواند مبتنی بر واقعیت بوده باشد مورد بحث و فحص و تحلیل و نتیجه گیری قرار گیرد. چه اینکه به نوعی میتوان گفت که زمینه بروز وقایع کربلا تا مدینه و حجاز و پس از آن به همین امر یعنی مفاد ماده دوم صلح نامه مذکور و موضوع جانشینی پس از معاویه بر میگردد. و اما اقوال مرتبط با ماده دوم پیمان نامه میان امام حسن ع و معاویه:
1- « بلاذری در این رابطه می نویسد: معاویه سفید نامه ای که پایان آن را مهر زده بود نزد حسن ع فرستاد تا آنچه خواهد بنویسد و او چنین نوشت: این آشتی نامه حسن بن علی و معاویه بن ابی سفیان است. با او آشتی میکند که ولایت مسلمانان را بدو بسپارد بدان شرط که... " (ماده دوم) کسی را ولی عهد خود نسازد و پس از او کار با شورای مسلمانان باشد ".... » ( ص 172 شهیدی).
2- « ابن حجر متن آشتی نامه را چنین آورده: ... " (ماده دوم) معاویه بن ابی سفیان حق ندارد پس از خود کسی را ولیعهد خویش سازد، بلکه پس از او کار با شورای مسلمانان است ".... (شهیدی. ص 172) ».
3- « (ماده دوم) معاویه حق تعیین خلیفه پس از خودش را ندارد و خلافت از آن حسن بن علی است». (ویکی فقه. {3}).
4- « (ماده دوم) معاویه کسی را ولیعهد و جانشین خود نکند و انتخاب خلیفه را به شورای مسلمین واگذارد. از همین شرط امام (ع) برخی از محققان استفاده کردهاند که این معاهده میان امام و معاویه یک صلح پایدار نبوده بلکه یک آتش بس موقت تا زمان حیات معاویه بوده است». (ویکی شیعه).
5- « (ماده دوم) - بعد از معاویه، امام حسن(ع) و در صورتی که ایشان زنده نبودند، امام حسین(ع) زمام امور را در دست گیرند ». (مکارم. 323581).
6- « معاویه توانست در طول یک دهه تلاش فریبکارانه از مردم برای یزید بیعت بگیرد. اولین نفر که برای عدم ولیعهدی یزید تلاش کرد امام حسن (ع) بودند. ایشان با رد ولیعهدی یزید در صلح نامه به این مسئله اعتراض کردند. در ماده دوم صلح نامه آمده است: بعد از معاویه، خلافت از آن حسن بن على (ع) خواهد بود و اگر براى او حادثه اى پیش آید؛ حسین بن على (ع) زمام امور مسلمانان را در دست مى گیرد. معاویه حق ندارد کسى را به جانشینى خود انتخاب کند ». (امیر زاده).
واکاوی و نتیجه گیری این مطلب:
هم اکنون اگر تحلیلی آنهم مبتنی بر منابع فوق و مطالب مذکور از ماده دوم پیمان نامه آشتی امام حسن ع و معاویه ابن ابی سفیان و همچنین مواردی که در زیر خواهد آمد داشته باشیم به این نتیجه خواهیم رسید که:
- با توجه به آنچه که در جریان بیعت گیری معاویه برای ولایتعهدی یزید و پس از آن رخ داده نظری دقیق داشته باشیم مبنی بر اینکه وقتی در بخش نخست از مورد ششم (6) همین بحث، امام حسن ع درخواست معاویه را برای پذیرش ولیعهدی یزید، آنهم مبتنی بر همان مفاد ماده دوم صلح نامه رد میکند، لذا با هیچ واکنشی از سوی معاویه روبرو نشده است که مثلا او در جواب امام حسن ع گفته باشد که: کجای ماده دوم صلح نامه صحبت از خلافت تو پس از من و در صورت فقدانت، صحبت از خلافت برادرت حسین پس از من است و من نیز از سوی دیگر حق انتخاب جانشین ندارم و...؛ لهذا این موضوع یعنی عدم عکس العمل معاویه در قبال رد درخواست پذیرش ولایتعهدی یزید؛ بدان معنا میتواند باشد که بدینطریق و با این اجمال میتوان پی برد که مضمون ماده دوم صلح نامه مذکور چیزی جز آنچه که در بخش دوم از مورد ششم آمده نمیتواند بوده باشد.
- دلیل دیگر بر اتقان این مهم به مضمون صحبت های میان ابن زبیر و امام حسین ع پس از فرا خواندنشان از سوی ولید والی مدینه (که قبلا ذکر شد) بر میگردد که امام در جواب عبدالله بن زبیر دو دلیل را برای عدم بیعت با خلافت یزید مطرح میکند که اولی به مفاد همان پیمان نامه میان معاویه و برادرش و کم و کیف خلافتِ پس از معاویه بازگشت و اشاره دارد و دومی هم به فاسق بودن یزید؛ که اینجا و در ارتباط با موضوع اول، هیچ واکنشی از ابن زبیر مطرح نشده که مثلا در این رابطه به امام بگوید از کدام پیمان نامه و جانشین پس از مرگ معاویه سخن میگویی و ...؛. به هر جهت دوباره مضمون گفتگو و پرسش زبیر و پاسخ امام حسین ع برای یادآوری ذکر میگردد: «... ابن زبیر پرسید: اگر برای بیعت با یزید فرا خوانده شدی، چه کار خواهی کرد؟ امام فرخود:" من هر گز با او بیعت نخواهم کرد؛ زیرا حکومت بعد از برادرم حسن، از آن من است و معاویه با برادرم حسن پیمان بسته که بعد از خودش هیچ کدام از فرزندانش را جانشین نکند و اگر من زنده باشم خلافت را به من برگرداند. آیا من با یزید بیعت کنم، در حالی که او مردی فاسق است که آشکارا فسق و فجور میکند و شراب می خورد و با سگ ها و یوز پلنگ ها بازی می کند و بازماندگان پیامبر را دشمن می دارد؟! به خدا قسم هر گز با او بیعت نخواهم کرد " ...». (پیشوایی. بخش 6).
- سومین دلیل در این رابطه، استناد به علل مخالفت مخالفان با ولایتعهدی یزید میباشد که: « ابن قتیبه دینوری طی گزارشی به دلایل مخالفان با ولایتعهدی یزید که معاویه در سال 50 هجری بدنبال تحقق آن در غیاب حسن و حسین بوده است پرداخته، بدین نحو که پس از طرح موضوع فوق و دلایل چرایی طرح آن توسط معاویه؛ عبدالله بن زبیر اینگونه پاسخ میدهد که " این خلافت تنها از آنِ قریش است که با فضایل و مناقب درخشانی که دارند، آن را به دست گرفته اند، چرا که آنان دارای رفتاری نیک و پدرانی بزرگوار و فرزندانی بخشنده هستند. معاویه! تقوای الهی را پیشه خود کن و (در این باره) انصاف را رعایت کن. این عبدالله بن عباس پسر عموی رسول خدا (ص) است، و این نیز عبداللّه بن جعفر طیار پسر عموی پیامبر (ص) است. من عبداللّه بن زبیر پسر عمه رسول خدا (ص) هستم. علی، حسن و حسین (ع) را به یادگار گذاشته و تو می دانی که آن دو چه کسانی هستند و شخصیت شان چگونه است. معاویه! از خدا بترس، تو داور میان ما و خود هستی. سپس سکوت کرد ". و اما عبداللّه بن عمر گفت: این خلافت همانند سلطنت هر قیصر و کسری نیست که پسران از پدران ارث ببرند، اگر این چنین بود، من باید بعد از پدرم به این کار اقدام می کردم. به خدا قسم پدرم مرا به این جهت عضو شورای شش نفره نکرد که خلافت، شرط برای عضویت نیست. خلافت تنها متعلق به قریش است و آن کسی که شایستگی آن را داشته باشد و مسلمانان او را برای خود بپسندند، البته آن کس که پرهیزکارتر و بیش از همه مورد رضایت باشد. به جانم سوگند یزید یکی از جوانان قریش است، ولی بدان که وی تو را از خدا بی نیاز نمی کند.اگر با کسی که با میمون ها و سگ ها بازی می کند و شراب می نوشد و کارهای فسق و فجور را آشکارا انجام می دهد، بیعت کنیم، چه عذری در پیشگاه خداوند داریم. (امیر زاده. 1719) ». و اما در مورد عبدالرحمن بن ابی بکر اینکه: «هر چند وی همیشه در جبهه مخالف حضرت علی (علیهالسّلام) و در کنار معاویه و همراه و هوادار او بود؛ اما به درستی روشن نیست که چرا در مقابل درخواست معاویه برای بیعتبا یزید مخالفت به خرج داد، تا حدی که در این مورد با عامل معاویه در مدینهکه در این زمان مروان بن حکمبود، دچار اختلاف شد و او را از اینکه میخواهند، خلافت را موروثی کنند، مورد سرزنش قرار داد». (ویکی فقه. بخش 7.{1}.).
نتیجه گیری دلیل سوم مرتبط با علل عدم بیعت عبدالله بن زبیر، عبدالله بن عمر و عبدالرحمن بن ابابکر با ولایت عهدی یزید، مطرح شده از سوی معاویه اینکه همه آنها هر چند غیر مستقیم اما به نوعی به پیمان نامه آشتی میان امام حسن ع و معاویه بن ابوسفیان و ماده دوم آن اشاره و اذعان کرده اند، بدین نحو که:
* هر سه نفر مذکور مخالف موروثی شدن خلافت بوده اند. و این از یکسو بدان معنا میتواند باشد که موضوع واگذاری تعیین جانشین پس از معاویه به شورای مسلمانان واجد اصالت نبوده، و از سوی دیگر میتواند موید این مطلب باشد که معاویه حق انتخاب جانشین برای پس از خود فارغ از موروثی یا غیر آن را نداشته است.
** عبدالله بن عمر (مشابه حسین بن علی ع)، فاسق بودن یزید را نیز بعنوان علت دیگر در این زمینه متذکر شده است.
*** عبدالله بن زبیر و عبدالله بن عمر به صراحت از اینکه خلافت از آن قریش است اشاره و اذعان کرده اند، و این مهم نیز می تواند موید این امر در ماده دوم پیمان نامه باشد که خلافت پس از معاویه با حسن ع و در صورت هر پیشامدی برایش با برادرش حسین ع است.
← ماحصل و برآیند این مبحث با توجه به مندرجات سه دلیل مذکور اینکه، آنچه بعنوان مفاد ماده دوم از پیمان نامه آشتی میان حسن بن علی ع و معاویه بن ابی سفیان میتواند اصالت داشته باشد همان است که در بند 6 آورده شد مبنی بر اینکه: «بعد از معاویه، خلافت از آن حسن بن على (ع) خواهد بود و اگر براى او حادثه اى پیش آید؛ حسین بن على (ع) زمام امور مسلمانان را در دست مى گیرد. معاویه حق ندارد کسى را به جانشینى خود انتخاب کند». (امیر زاده. 1719). (والله اعلم) ».